حضرت محمد (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.
كنيه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهيم.
القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه و...
منصب حضرت محمد (ص): آخرين پيامبر الهى، بنيانگذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.
تاريخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانستهاند.
عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.
محل تولد حضرت محمد (ص): مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).
نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.
حضرت محمد (ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتابهاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مىرسد.
مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.
اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كم نظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمهاش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.
و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شير دهد و از او نگهدارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حليمه، دختر عبدالله بن حارث سعديه واگذار كرد. حليمه گرچه دايه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.
مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفيل (610 ميلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال يازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهدهدار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص) علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدينه طيبه بر عهده داشت.
همسران حضرت محمد (ص):
1. خديجه بنت خويلد.
2. سوده بنت زمعه.
3. عايشه بنت ابى بكر.
4. امّ شريك بنت دودان.
5. حفصه بنت عمر.
6. ام حبيبه بنت ابى سفيان.
7. امّ سلمه بنت عاتكه.
8. زينب بنت جحش.
9. زينب بنت خزيمه.
10. ميمونه بنت حارث.
11. جويريه بنت حارث.
12. صفيّه بنت حىّ بن اخطب.
نخستين زنى كه افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را يافت، خديجه بنت خويلد بود. حضرت محمّد(ص) پيش از رسيدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با اين بانوى بزرگوار ازدواج نمود.
خديجه كبرى (س) با موقعيت و اموال خويش، خدمات شايانى به پيامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. اين بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در رديف بانوان قدسى، همانند مريم و آسيه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خديجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هيچ زن ديگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنجهاى پيامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مىكردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش يارى میداد.
خديجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنايت مخصوص پروردگار جهانيان قرار گرفت. به همين جهت روزى جبرئيل امين به محضر پيامبر اكرم(ص) شرفياب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خديجه برسان. پيامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خديجه! جبرئيل امين از جانب خداوند متعال به تو سلام مىرساند. خديجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئيل السّلام».
حضرت خديجه (س) در ايام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ويژه رسول خدا(ص) برخوردار بود و پيامبر(ص) نيز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خديجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نيكى ياد میكرد.
حضرت محمد (ص) هيچگاه از خانه بيرون نمیرفت مگر اين كه يادى از خديجه مىكرد و از او به نيكى نام مىبرد. يك روز كه حضرت محمد (ص) از خديجه (س) ياد كرده و خوبىهاى او را بيان میكرد، غيرت زنانگى بر من غالب شد و به پيامبر(ص) گفتم: آيا او يك پيرزن بيشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (يعنى عايشه) را به تو داده است؟ پيامبر اكرم(ص) از اين گفتار من، خشمگين شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.
فرزندان حضرت محمد (ص):
الف) پسران ان حضرت محمد (ص):
1. قاسم. او پيش از بعثت پيامبر اكرم(ص) تولد يافت. از اين رو پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند.
2. عبدالله. اين كودك چون پس از بعثت به دنيا آمده بود، وى را «طيّب» و «طاهر» مىگفتند.
3. ابراهيم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات يافت.
عبدالله و قاسم از خديجه كبرى (س) و ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شدند. وهرسه آنان در سنين كودكى از دنيا رفتند.
دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خديجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پيش از رحلت آن حضرت، از دنيا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرين دختر وى بود. اين بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسانها و مورد تقديس و تكريم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطين و امّ الأئمة المعصومين(ع) است.
گرچه پيامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خويش علاقهمند بود، اما در ميان همسرانش بيش از همه، به خديجه كبرى (س) و در ميان فرزندانش بيش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقهمند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.
آغاز بعثت حضرت محمد (ص):
محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد .
درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحی مأمور شد آياتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پيامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايی و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " . يعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست .
حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود .
جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را ياری مي نمايی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند .
حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود مي آيد . خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .
معراج حضرت محمد (ص):
پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پيش آمد که به ذکر مختصری از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج " پيغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحی (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايی به نام "براق " انجام شد.
حضرت محمد (ص) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود.
سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد.
به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است .
گرامي باد خجسته روز هفدهم از فرخنده ماه ربيع الاول، بهار ماهها كه مصادف با سال روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمد بن عبداللّه (ص) كه تقارن مبارك آن با سال روز ميلاد ششمين اختر تابناك آسمان امامت صادق آل رسول، رييس مذهب جعفري (ع) بر شورانگيزي اين روز بزرگ افزوده است؛ سال روز ميلاد مسعود رسولي كه وجودش بشارت بارقهي اميد بود در دل نااميد اسيران پايبند جهل زمانه و لحظه لحظهي عمر با بركتش را عاشقانه در راه ابلاغ رحمت نازل از جانب مهر خالق بر هدايت خلق با مرحمت مصروف نمود. برگزيده ياسيني كه بشير و غياث هداي سراج صراط مستقيم بود تا گمراهان در جهل مانده را مذكري شود تا غير المغضوبين و الضالين را شامل شوند و حبيب الله اميني كه مهر و محبت را، چونان ارمغاني الهي به فصل ظلم و ستم در سرزمين بشريت عطيه داد، يتيم نظر كردهاي كه بر سر امتي، بي منت دست پدري را به مهرورزي و پرورندگي كشيد، بخشندهي ايثارگري كه با نثار هر آنچه داشت دين مبين اسلام را از جانب رحمت للعالمين در كمال سلم و سلامت به عالميان ابلاغ كرد و «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛ را در روزگار برتري قدرت بدني و مكنت مالي چون نسيمي روح انگيز بر جان خسته دلان و مظلومان جهان به خوش نوايي عدالت نواخت؛ كلامش از توحيد و يگانه پرستي بود و توصيه اش به وحدت بر سر اين كلام با شكوه، خدا را سپاس مي گزاريم كه فرصت تسليم در برابر دين مبين اسلام محمدي (ص) را روزي قسمتمان و نعمت پيروي از امامان راست گفتار و درست كرداري از خاندان صادق نبي مرسل (ع) را نصيبمان كرد. پس بر ماست نواي الهي جاري بر لبان امانتدار خاتم النبيين (ص) را كه "اعتصموا بحبل الله جميعا" را به گوش جان بشنويم و بر سر پيمانمان با معمار كبير انقلاب اسلامي و رهبر فرزانه و هوشمندمان (مدظله العالي) بمانيم كه بي شبهه امام راحل (ره) با اتكا به ايمان و به اعتبار وفاي بر عهدمان افتخار قبول آغاز گري اين تعهد بزرگ را بر دوشمان گذاشت و رهبري عزيز (دام عزه و بركاته) بر اساس قابليت وجودي مان با جديت و درايت، هدايتمان را در اين مسير روشن، دنبال مي نمايند؛ چرا كه اين عزيزان، به لطف الهي، نيك دريافتند؛ دين راستين رسول اميني كه در روز ميلادش كنگرهي به ظاهر راسخ ظلم، از هم شكافت و خواب امن ظالمان را برآشفت، مستكبران استثمارگر را با شدت و حدت بر آن مي دارد كه به منظور ترميم و مرمت آثار ناخوشايند اين رخنهي موثر الهي در تاروپود بافته هاشان در راه اكتساب انتفاع از منافع ظالمانه شان پيگير مُصِّرِ رسوخ و شكافتن انسجام و وحدت پيروان دين بيدارگر و برحقي باشند كه همواره تهديدي مسلم براي باطل نمودن خدعه هايشان در ميان جمعيت خفته در جهالت بوده است. به راستي جمهوري اسلامي ايران علاوه بر حفظ وحدت ملي، با هم آهنگ و هم راه خواندن مسلمانان جهان زمينهي بسياري از اين شيطنت ها و خدعه ها را خشكانيد و به ياري خدا امروز كه به بركت پيشوايي جمهوري اسلامي ايران، هفتهي وحدت در بيشتر سرزمين هاي اسلامي به فراخور شرايط و امكاناتشان گرامي داشته مي شود و بركاتش مصداق صدقهي جاريهاي براي روح بلند روح الله (ره) بنيانگذار راحل جمهوري اسلامي است و ان شاء الله بر انوار منير روان پاك آن نفس مطمئنهي راجع به سوي رب جليل همواره مي افزايد؛ بر ما و همهي مسلمانان فريضه است با كسب بيش از پيش بصيرت از محضر مبارك ولي امر مسلمين جهان (مد ظله العالي) و هم افزايي قدرت بلا منازعهي اسلام، با ايجاد وحدت ميان مسلمانان فارغ از مذهب و قوميت و نژاد و زبان، به زودي همهي اين دست نيرنگها را بر ملا كرده تا آفت دشمنان اسلام از جهان دور و جهانيان از شرشان در امان بمانند.
امروز ملت هوشيار ما با راهنمايي ولي امر مسلمين امام خامنهاي (مد ظله العالي) "العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس". از توطئه هاي روز دشمن در روزگار جنگ نرم آگاه است و در راستاي حفظ وحدت مسلمين با تمسك به آموزه هاي قرآن كريم و الگوگيري از رسول بر حق مسلمين (ص)، از هيچ تلاشي فروگذار نمي كند و در لواي ان شاالله بر بقاي ولايت ولي بصير (مدظله العالي) كه به يمن توجه ويژه و تدبير مدبرانهي ايشان تاكنون از خرج ثروت و تهديد با قدرت و تطميع بر حظ شهوت در راستاي آتش افروزي در ميان مسلمانان ايران، عايدي حاصل سعي دشمنان نگشته است، به زودي زود شاهد وجد جهان اسلام از ايجاد وحدت جهاني و تحكيم قدرت بين المللي مسلمانان حقيقي و برائت از جريان هاي كفر تكفيري ملبس به لباس جعلي اسلام در سراسر عالم خواهيم بود و موجبات خشنودي حق و احقاق هدف رسالت مولود مبارك 17 ربيع الاول عام الفيل و آموختن راستين علم مفيد از مكتب صادق ديگر مولود مبارك اين روز، جعفر آل پيامبر (ع) و ديگر خاندان طيب نبوت (ع) خواهيم بود و پرچم واحد اسلام ناب محمدي (ص) جهان را تسخير و جهانيان را تسليم كاملترين دين الهي مُنزِل بر زمين در طول زمان خواهد نمود؛ آمين يا رب العالمين!
امروز 26 دی سالروز خارج شدن محمد رضا پهلوی شاه ایران است؛ که باعث شد کمتر از یکماه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسد.
محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به مصر رفت و در "اسوان" مورد استقبال رسمی انور سادات رئیس جمهور مصر قرار گرفت. سپس از ۲ بهمن مدتی را در مراکش مهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود تا اینکه با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، مجبور به ترک مراکش شد و در ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ با ویزای گردشگری به باهاما رفت. پس از آنکه تلاشهای او برای گرفتن پناهندگی سیاسی از انگلستان بی نتیجه ماند در ۲۰ خرداد مجبور به ترک باهاما و سفر به مکزیک شد.
وی با شدت یافتن بیماری، در ۳۰ مهر به امریکا رفت و برای درمان پزشکی در بیمارستان نیویورک بستری شد.
محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان و با اوج گیری بحران گروگانگیری در سفارت امریکا درتهران، امریکا را ترک کرد و به مصر رفت.
مدت کوتاهی پس از ورود وی به مصر بیماری وی اوج گرفت و پزشکان معالج طحال او را خارج کردند . وی سرانجام در روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، در سن ۶۱ سالگی، در قاهره درگذشت و جسد وی در مسجد الرفاعی، پس از یک مراسم رسمی، خاکسپاری شد.
نهاد كتابخانه هاي عمومي به منظور ارتقاء مطالعه مفيد، ترويج كتابخواني و معرفي منابع فاخر و ارزشمند در بهمن ماه اقدام به برگزاري مسابقات مكتوب كتابخواني به شرح زير نموده است:
· مسابقه خلاصه نويسي كتاب ويژه مادران و زنان خانه دار
· مسابقه خلاصه نويسي كتاب ويژه دانش آموزان دوره دبيرستان
· مسابقه خلاصه نويسي كتاب ويژه دوره راهنمايي
· مسابقه خلاصه نويسي ويژه اصناف
· مسابقه خلاصه نويسي ويژه مددجويان و زندانيان
· مسابقه جدول كلمات متقاطع كتابشناسي
علاقه مندان جهت شركت در مسابقات مي توانند فرم مسابقه و فرم مشخصات فردي را دانلود نموده و پس از تكميل به کتابخانه عطاملک جوینی یا نزدیکترین کتابخانه محل زندگی خود تحويل نمايند و يا تصوير آن را به پست الكترونيك match@mashadpl.ir ارسال نمايند.
مهلت ارسال فرم مسابقات تا تاريخ 20/11/1392 مي باشد.
دو روز مانده به پايان جهان ، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است . تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود . پريشان شد و آشفته و عصباني ، نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد .
داد زد و بد و بيراه گفت ، خدا سكوت كرد . آسمان و زمين را به هم ريخت ، خدا سكوت كرد . جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سكوت كرد . به پر و پاي فرشته و انسان پيچيد ، خدا سكوت كرد . كفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سكوت كرد .دلش گرفت و گريست و به سجاده افتاد . خدا سكوتش را شكست و گفت : «عزيزم اما يك روز ديگر هم رفت . تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دستدادي،تنها يك روز ديگر باقياست. بيا و لااقل اين يك روز را زندگي كن . »
لا به لاي هق هقش گفت: « اما با يك روز ! با يك روز چه كار مي توان كرد !؟ »
خدا گفت : « آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند ، گويي كه هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را درنمي يابد ، هزار سال هم به كارش نمي آيد .» و آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت : « حالا برو و زندگي كن .»
او مات و مبهوت، به زندگي نگاه كرد كه در گودي دستانش مي درخشيد . اما مي ترسيد حركت كند ، مي ترسيد راه برود، مي ترسيد زندگي از لاي انگشتانش بريزد . قدري ايستاد... بعد با خودش گفت :وقتي قردايي ندارم ، نگه داشتن اين زندگي چه فايده اي دارد . بگذار اين يك مشت زندگي را مصرف كنم .
آن وقت شروع به دويدن كرد زندگي را به سر و رويش پاشيد ،
زندگي را نوشيد و
زندگي را بوييد و چنان به وجد آمد كه ديد مي تواند تا ته دنيا بدود ، مي تواند بال بزند ، مي تواند پا روي خورشيد بگذارد ، مي تواند...
او در آن يك روز آسمانخراشي بنا نكرد ، زميني را مالك نشد ، مقامي را به دست نياورد اما ...
اما در همان يك روز دست بر پوست درخت كشيد .
روي چمن خوابيد .
كفش دوزكي را تماشا كرد .
سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد
و به آنهايي كه نمي شناختندش سلام كرد
و براي آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد .
او در همان يك روز آشتي كرد
و خنديد
و سبك شد ،
لذت برد
و سرشار شد
و بخشيد ،
عاشق شد و عبور كرد و تمام شد .
او همان يك روز زندگي كرد اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند : « امروز او در گذشت ، كسي كه هزار سال زيسته بود !
۱- از زمان تأسيس نخستين كتابخانه عمومي در مدرسه دارالفنون كه منجر به تصويب قانوني در زمينه تجهيز و ساخت كتابخانه هايي به شيوه مدرن حكايت داشت و پس از آن كه در سال ۱۳۰۵ نخستين كتابخانه عمومي به مفهوم جديد در بلديه تهران تأسيس شد تاكنون و در چند نوبت مصوباتي در مجلسين گذرانده شد كه تأملي در مصوبات و تبصره هاي آن، گوياي نوسان و فراز و نشيب هايي در مقوله نگاه به كتابخانه هاست. هرچند در اهداف ساخت كتابخانه هاي عمومي مواردي نظير كمك به ارتقاي سطح آگاهي هاي عمومي، تقويت سرمايه فكري و فرهنگي، ايجاد و تقويت عادت به مطالعه، نظام مند كردن اطلاعات و... آمده و در شرح وظايف هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور برنامه ريزي جهت ساخت، گسترش و تجهيز كتابخانه ها، ارائه خدمات كتابخانه اي، تعيين شاخص هاي بهره مندي و تأمين ابزار و استفاده از فناوري اطلاعات قيد شده اما از آنجا كه كتابخانه هاي عمومي را به عنوان نهادهاي عمومي مي شناسند كه در درجه نخست در خدمت توسعه فرهنگي و اجتماعي قرار گيرند مع الوصف هنوز مديريت دولتي كتابخانه ها، تحولات و چالش هايي را در اين عرصه سبب ساز شده كه از منظر ساختاري، جمعيتي و فني در قالب شاخص هايي نظير جمعيت، تقاضاي فرهنگي، افزايش جمعيت با سواد و ده ها مورد ديگر قابل تأمل است.
از جدي ترين چالش ها كاستي ها و ضعف هاي موجود؛ دستورالعمل هاي اجرايي، فضاهاي كتابخانه اي، تجهيزات رايانه اي، منابع كتابخانه اي، مخاطبان و مراجعان، اعتبارات وانتظارات خارج از توان متوليان كتابخانه ها را مي توان برشمرد. در عين حال قانون جديد (مصوب ۱۳۸۳) فرصت هايي را فراهم آورده است كه مي توان اميدوارتر از گذشته به مقوله كتابخانه نگريست.
فرصت هايي از قبيل ارتقاي جايگاه قانوني هيأت امنا، هويت سازماني، شخصيت حقوقي، استقلال مالي و اعتبار معنوي و اجتماعي كتابخانه، تعيين متولي و مقام مسئول مشخص براي نهاد كتابخانه ها، قانونمند شدن جايگاه ساماندهي كتابداران، تحولات فني و اطلاعاتي، توسعه كتابخانه هاي روستايي، گسترش و تجهيز كتابخانه هاي تفاهمنامه اي، مشاركتي و... و حركت به سوي طرح توسعه كاربري فناوري اطلاعات و ارتباطات در كتابخانه هاي عمومي از نكات قابل توجه است.
از سويي ديگر تأملي در سبد كالاي فرهنگي جامعه، كه طبيعتاً بايد انباشته از محصولات فرهنگي و هنري باشد، نمود و نموداري نگران كننده دارد.
به عنوان نمونه در يك آمار منتشره يونسكو آمده است هر فرد ايراني در سال فقط يك صفحه كتاب مطالعه مي كند و اگر فرض كنيم تعداد صفحات كتاب به طور متوسط دو هزار صفحه باشد، نتيجتاً هر ۱۲۰۰ ايراني در سال فقط يك جلد كتاب مي خواند. چنين شاخصي ما را به عمق يك فاجعه رهنمون مي سازد و يادآور مي شود كه به جاي معلول ها بايد به دنبال علت ها بود.
با اين اوصاف هرچند امروز يكهزار و ششصد باب كتابخانه عمومي در كشور داير است و حدود ۳۵۰۰ نفر نيروي انساني هم مشغول به فعاليت بوده و سرانه فضاي هر كتابخانه ۵۰۰ متر مربع است اما متأسفانه وضعيت پراكندگي كتابخانه ها، مشكل نيروي انساني ـ كمي و كيفي ـ و منابع اطلاعاتي از جمله كتاب و نشريات و ناكافي بودن منابع مالي موضوعاتي است كه بايد راهي براي برون رفت آن يافت. به عنوان نمونه از بازار نشر در سال ۸۳ تنها ۱/۵ درصد از منابع به كتابخانه هاي عمومي راه يافته. يعني از ۴۲ هزار عنوان كتابي كه در اين سال منتشر شده تنها شش هزار عنوان كتاب خريداري شده و از هر ۱۰۰۰ عنوان، ۱۵ كتاب سهم هر كتابخانه بوده است.
همانگونه كه اشاره شد با تغيير قانون نحوه تأسيس و اداره كتابخانه هاي عمومي كشور در سال ۸۳ و ابلاغ آن، روزنه هاي اميدي به سمت تقويت مديريت مشاركتي و بهره مندي از منابع درآمدي غيرمتمركز نظير نيم درصد درآمد شهرداري، كمك هاي خيرين و... به وجود آمده است.
اما از روي ضرورت تحقق آرمان هاي بلند نهاد كتابخانه هاي عمومي كشور در راستاي تدوين طرح جامع فناوري اطلاعات كتابخانه هاي عمومي (اعم از مكانيزاسيون فرآيندهاي كليدي عملياتي و اداري) تغيير نگاه به مفهوم كتابخانه و كتابدار و كتابخوان، ارائه خدمات الكترونيكي و پرداختن به زواياي پنهان و پيداي ساختار فيزيكي و معماري مطلوب سيستم كتابخانه ها، نيازمند تغيير نگاه مردم و مسئولان به بخش كتابخانه به عنوان پيشاني حوزه فرهنگ است.چهاردهمين دوره هفته كتاب جمهوري اسلامي ايران فرارسيده و زنگ جشن كتاب به عنوان بهانه و فرصتي براي تعظيم و بزرگداشت كتاب و منزلت كتابداران و خادمان حوزه فرهنگ در سراسر كشور نواخته شده اما همچنان دغدغه هاي اساسي در عرصه نهضت كتابخواني و رونق كتاب آفريني وجود دارد.
كتابخانه ها اعم از كتابخانه هاي روستايي، مدارس، دانشگاهي، حوزوي، عمومي، تخصصي و اختصاصي هر يك مجموعه اي ماندگار از ميراث فرهنگ جامعه است و عدم توجه به شاخص ها و تعاريف مربوطه، جريان عمومي مطالعه و رشد آگاهي هاي علمي را به شدت تحت تأثير قرار خواهد داد. تلاش براي تثبيت جايگاه و شأن كتاب در سبد كالاي فرهنگي خانوارها نخستين گام در رونق بخشي به اين حوزه مقدس است.
۲- آران و بيدگل نگين كوير است و خردمندان و فرهيختگان و هنرمندان فراواني از اين شهر برخاسته اند كه هم سهم ويژه اي در توليد كتاب داشته و دارند و هم در پاسداشت و حفظ گنجينه هاي كتاب از پيشگامان آن بوده اند. بي گمان اين ديار، نماد زنده كتاب و كتابت است و مردان بزرگي در حوزه شكوفايي فرهنگ كتاب و كتابخواني پايمردي كرده اند كه شايسته تجليل و تحسين مي باشند هرچند نبايد از تأخير و تأخر تاريخي در ايجاد فضاهاي كتابخانه اي اين منطقه غافل بود.
در يك نگاه ميزان توليد كتاب در منطقه بايد به فراخور حوزه هاي متعدد رشد پيدا كند و از سويي سهم مخاطبان از كتابخانه ها نيازمند افزايش است.
در مقوله اول فرهيختگاني بوده و هستند كه علي رغم كثرت تأليف و تحقيق، امكان نشر و توزيع آثارشان فراهم نيامده است و در مقوله دوم ضرورت تقويت كتابخانه هاي موجود و توسعه و ايجاد كتابخانه هاي موردنياز بايد در دستور كار مديريت شهري قرار گيرد.
درست پنج سال و نه ماه پيش يعني ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۷۹ بود كه نهال اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي آران و بيدگل در كوير روييد.
در آن زمان تنها يك باب كتابخانه عمومي در مركز شهرستان داير بود و لاغير و از بركت آن اداره تا به امروز مستأجر آن خانه كتاب است. از همان ايام مشكلات فراواني وجود داشت كه نه اعتباراتي در ميان بود و نه امكاناتي، و البته فتح بابي بود براي مطالعه و شناسايي مشكلات، احصاي برنامه ها و اولويت ها و تدوين راهكارهايي كه از رهگذر آن و در پرتو جانفرسايي ها امروز در بخش كتابخانه ها ششمين كتابخانه عمومي شهرستان نيز راه اندازي شده است.در اين فاصله تلاش شد تا در دل بخش كويرات ابوزيدآباد و در دامان نوش آباد و آران و بيدگل و دامنه سفيد شهر و يزدل بذري از دانه كتاب پراكنده شود و با افتخار نخستين كتابخانه تخصصي ادبيات فارسي استان اصفهان در اين شهرستان راه اندازي شد تا شايد روزي روزگاري از سايه سار بلند اين درخت معرفت خوشه ها برچيده شود.وجود كتابخانه هاي باشكوهي همچون كتابخانه هاي امامزاده ها با بيش از ده سال قدمت و سابقه و درخشندگي در زمينه فعاليت هاي علمي، فرهنگي و ادبي درخور توجه است.
نمونه هاي فراوان ديگري نيز در منطقه وجود دارد كه جوشش و كوشش علاقه مندان فرهنگ و كتاب را مي نماياند. كتابخانه كانون هاي فرهنگي، پايگاه هاي بسيج و مساجد جلوه هاي ديگري از اين حركت ارزنده است اما قدر مسلم آن است كه مديريت اين مجموعه ها بيش از هر چيز نيازمند حمايت و پشتيباني است تا اين مجموعه ها به بايگاني تاريخ تبديل نشود بلكه به عنوان كانون هاي فعال انديشه ورزي و انديشه پروري باشد. با اين وجود داستان تقويت و توسعه كتابخانه ها و گسترش فرهنگ مطالعه و ارتقاي كيفي كتاب و كتابخانه ها همچنان باقي است.
در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى گذارم و مىروم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود».
در حجهالوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».
روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بنابىطالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد».
روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شدهام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».
در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
«اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گردیده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار میکنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت میرسید».
آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، میترسم طاقت این کار را نداشته باشم».
پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید».
ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست».
هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نوادههای پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم».
سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
زمانی تمام پولهای توجیبی ام را صرف خرید کتابهایی میکردم که روزی رویای خواندنشان را در سر میپروراندم. وقتی میگویم تمام پولهای توجیبییعنی دقیقا تمام پولهای توجیبی.
وقتی بدون توجه به قیمت روی جلد تا پای صندوق پایین پله ها پیش میرفتم، کافی نبودن پول توجیبی
مرا میان برزخ انتخاب میگذاشت.
و حالا..
شاید آنقدر مجازی مطالعه میکنم که میترسم بوی کاغذ کتابهای قفسه کتابفروشی جزء نوستالژی ام شود.
و من میخواهم دوباره تمام جیبم کتاب شود تا باز حس برزخ انتخاب را حس کنم.
خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر يزدان منصوريان، عضو هيات علميدانشگاه تربيت معلم تهران:اساساً، ورزش و مطالعه از چند جهت به هم شبيه هستند. البته وجود اين شباهتها کاملاً طبيعي است، چرا که ورزش زمينه ساز «سلامت جسمي» ومطالعه زمينه ساز «سلامت فکري» است. هرگاه اين دو در کنار يکديگر قرا گيرند، شرايطلازم براي ايجاد سلامت «روح و روان» آدمي مهيا ميشود.در نهايت جامعه اي که در آنورزش و مطالعه فراگير شده باشد، ميتواند به سوي سلامت و سعادت گام بردارد.
براي تشريح پيوند ميان اين دو مقوله مهم اجتماعي و فرهنگي ميتوانفهرستي از شباهتهاي آنها را در 20 بند برشمرد:
1. ورزش و مطالعه هر دوبراي انسان مفيدند و براي گسترش هر دو به بهانه هاي مختلف تبليغ مي شود. هيچ کس نيزدر سودمندي اين دو ترديد ندارد، اما متاسفانه هنوز کم نيستند کساني که در برنامهروزانه خود نه فرصتي به ورزش اختصاص مي دهند و نه فرصتي به مطالعه.
2. هميشه براي ورزش نکردن و کتاب نخواندن بهانه وجود دارد. اما اين بهانههاي به ظاهرموجه فقط انسان را از مزاياي اين دو محروم ميکنند.
3. معمولاً شروع ورزش وشروع مطالعه، براي کساني که به انجام آن عادت ندارند، دشوار است. اما پس از مدتيتبديل به فعاليتي لذت بخش مي شود. با اين حال چه بسيارند کساني که در آرزوي روزيطلايي هستند که حال و حوصله لازم براي پرداختن به اين دو را پيدا کنند. در حالي کهآن روز همين امروز است!
4. ورزش و مطالعه هر دو مهارتند که با تمرين وممارست در آنها پيشرفت ميکنيم. بدون تمرين در ورزش و بدون استمرار در مطالعهانجام آنها دشوار و سخت است.
5. عادت به ورزش و مطالعه بيش از آنکه ذاتيباشد، اکتسابي است. بر اين اساس، مي توان علاقه به اين دو فعاليت را در افراد بهتدريج پرورش داد. معمولاً در اين زمينه گامهاي کوتاه ولي مستمر هميشه بهتر ازگامهاي بلند ولي منقطع است.
6. نقش خانه و مدرسه در پرورش عادت به ورزش ومطالعه نقشي اساسي است. چرا که نهادينه شدن علاقه مندي به ورزش و توسعه فرهنگمطالعه در افراد از دوران کودکي آغاز مي شود.
7. توجه به فرصتهاي کوتاهبراي پرداختن به ورزش و مطالعه کاملاً ضروري است. در واقع بهجاي انتظار رسيدنفرصتي طلايي که در آن بتوان ساعتها به ورزش يا مطالعه پرداخت، بايد از فرصتهايکوتاه در اين دو زمينه استفاده کرد.
8. نهادهاي آموزشي و پرورشي به يکاندازه در توسعه فرهنگ ورزش و مطالعه در جامعه سهيم هستند. سرمايهگذاريهاي ملي وکلان براي توسعه زير ساختهاي لازم در گسترش اين دو عرصه ضروري و اجتناب ناپذيراست.
9. همواره بين توسعه اقتصادي يک کشور با توسعه بخشهاي ورزشي وانتشاراتي آن رابطه مستقيم و دوسويه وجود دارد. چرا که توسعه ورزش و مطالعه به گردشچرخهاي اقتصادي کمک ميکنند وبرعكس. از سويي ديگر، توسعه مشاغل مرتبط به اين دوعرصه از بهترين زمينه هاي اشتغال زايي است.
10. ورزش و مطالعه از بهترينفعاليتها براي پر کردن اوقات فراغت جوانان و ساير اقشار جامعه محسوبميشوند.
11. نگاه افراد اهل ورزش و مطالعه معمولاً به زندگي مثبت است. درنتيجه، جامعه اي که در آن ورزش و مطالعه گسترش يابد، پوياتر، شادابتر و امنترخواهد بود.
12. براي بهبود شاخصهاي سلامت و ارتقاي شاخصهاي فرهنگي جامعه،توجه به «ورزش همگاني»و توسعه «مطالعه عمومي» نسبت به گسترش «ورزش قهرماني» و «مطالعه تخصصي» اولويت دارد.
13. تناسب نوع ورزش و نوع مطالعه با ويژگيهاو مهارتهاي افراد شباهت ديگر اين دو مقوله است. هر فرد با توجه به توانايي جسميخود بايد ورزشي مناسب انتخاب کند و با توجه به دانش و نيازهايي که دارد در جستوجويکتابي مفيد باشد. البته نبايد نقش مشاوران ورزشي و کتابداران را در اين انتخابناديده گرفت.
14. ورزش و مطالعه هردو هدف تربيتي دارند. ورزش براي «تربيتتن» و مطالعه براي «تربيت روان» آدمي ضروري است.
15. بازدهي و سودمندي ورزشو مطالعه در زمانها و مکانهاي مشخصي بيشتر است. با اين حال بسته به ويژگيهايگوناگون جسمي و فکري هر فرد، زمان مناسب براي پرداختن به اين دو در مورد افرادمختلف متفاوت است.
16. ساخت اماکن عمومي براي فعاليتهاي ورزشي و مطالعه بهگسترش فرهنگ ورزش و مطالعه کمک ميکند. سالنها و زمينهاي ورزشي از يک سو وکتابخانهها از سويي ديگر نهادهاي اجتماعي مربوط به اين دو عرصه هستند.
17. نقش مربي و توانايي او در آموزش مهارتهاي ورزشي و مهارتهاي مطالعه بسيار مهم است. مربيان توانمند افراد علاقهمند به ورزش را تربيت ميکنند و معلمان آگاه و با تجربهدانش آموزان علاقهمند به مطالعه.
18. گسترش فرهنگ ورزش و مطالعه واکسنيمطمئن براي پيشگيري از عادتهاي زيانباري همچون اعتياد به مواد مخدر و سايرآسيبهاي اجتماعي است.
19. کساني که اهل ورزش هستند به حال آنهايي كه اينموهبت را به راحتي از دست ميدهند افسوس ميخورند و کساني که اهل مطالعه هستند نيزچنين احساسي نسبت به آنهايي که مطالعه نميکنند دارند. از اين رو، معمولاٌورزشکاران ديگران را به ورزش و کتابخوانان ديگران را به مطالعه توصيهميکنند.
20. سرمايه گذاري در حوزه ورزش و مطالعه از صرف هزينههاي فراواندر بخشهاي ديگر ميکاهد. به عنوان نمونه گسترش ورزش همگاني ارتقاي سلامت عمومي رابه دنبال دارد و به صرفه جويي در هزينههاي درماني کمک ميکند. همچنين، سرمايهگذاري در زمينه توسعه مطالعه در دراز مدت صرفه جويي در هزينههاي انتظامي و قضاييرا در پي خواهد داشت.
سخن پاياني اينکه، ورزش و مطالعه مکمل يکديگرند وتوسعه يکي بدون ديگري به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. از اين رو، خوشا به حال همهافرادي که اين دو را با هم دارند و خوشا به حال جامعه اي که زمينه ساز گسترش همزمانورزش و مطالعهاست.
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.
مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.
شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود .
صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد.
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند ، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند.
آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا کنم.
اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»
مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم .
تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبریک می گوییم . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
اوبلانسکی با زنش دالی دعوایش می شود . دالی نامه عاشقانه ابلانسکی به معلمه فرانسوی را پیدا کرده است .
آنا کارنینا ، خواهر اوبلانسکی از پترزبورگ به مسکو می آید و دالی را با اوبلانسکی آشتی می دهد .
کیتی ، خواهر دالی ، دو خواستگار دارد یکی ورانسکی و یکی له وین .
کیتی و دالی از خانواده شجرباتسکی ها هستند . دالی شش تا بچه دارد .
آنا کارنینا ، همسر کاره نین است و یک پسر بچه هشت ساله دارد که خیلی او را دوست دارد .
کل داستان در خانواده های اشرافی اتفاق می افتد . خانواده ها برای خودشان ، چند تا خدمتکار و آشپز و معلمه و دربان دارند . هر چند وقت یکبار مهمانی های بزرگ در تالار که همراه رقص است ترتیب می دهند . بچه هایشان را هم می دهند دایه شیر می دهد .
داستان بیشتر خانوادگی است و حول و حوش ازدواج دور می زند .
اعضای محترم می توانند رمان زیبای آناکارنینا را از کتابخانه عطاملک جوینی به امانت بگیرند .این رمان از سری کتابهای تازه ای است که توسط اعضا از طرح کتاب من درخواست شده است.شما هم می توانید کتاب مورد علاقه خود را از طریق طرح کتاب من سفارش دهید.
حجت الاسلام و المسلمین وكیلی، مدیر آموزش نهاد كتابخانه های عمومی كشور با اعلام این خبر گفت: این دوره آموزشی، دومین دوره ای است كه در سال جاری با حضور 170 نفر از كاركنان كتابخانه های عمومی كشور ویژه برادران در قم برگزار می شود.
به گزارش روابط عمومی اداره كل كتابخانه های عمومی استان قم، حجت الاسلام وكیلی گفت: دوره آموزش بدو استخدام، برای همه سازمان و نهاد ها الزامی است و بر اساس آن، هر كارمند باید حدود 70 ساعت آموزش ببیند.
مدیر آموزش نهاد اظهار كرد: در دوره بدو استخدام كتابداران، دو بخش آموزشی شامل بصیرت افزایی و مهارت افزایی و آشنایی با مدیركل های نهاد در نظر گرفته شده است.
وكیلی با اشاره به برخی از سرفصل های تخصصی دوره آموزش بدو استخدام گفت: تبیین جایگاه و ویژگی های مشاوره امین، آشنایی با كتاب های ضاله، ولایت فقیه، منشور اخلاق حرفه ای كتابداری و كارگاه برنامه ریزی یك كتابخانه از مباحثی است كه در دوره بدو استخدام توسط اساتید حوزه های مختلف مطرح خواهد شد.
حجت الاسلام و المسلمین وكیلی برگزاری دوره های آموزشی بدو استخدام را مثبت ارزیابی كرد و افزود: 12دوره آموزشی برگزار شده، مورد ارزیابی قرار گرفته است كه طبق نظرسنجی های قبلی، شركت كنندگان حدود 80 درصد از برگزاری دوره رضایت داشته اند.
وی با اشاره به تدوین نظام جامع آموزش كاركنان گفت: به تازگی، یك نظام جامع آموزش برای كاركنان كتابخانه های عمومی كشور طراحی شده كه در آن، آموزش های ضمن خدمت برای كلیه كارمندان در نظر گرفته شده است.
وكیلی افزود: آموزش های رسته ای، مهارت های هفت گانه، آموزش های مورد نیاز استانی، آموزش مدیران كل، آموزش های بصیرت افزایی از جمله آموزش هایی است كه در این نظام جامع پیش بینی شده است.
مدیر آموزش نهاد در پایان گفت: در نظام جامع ساعت های آموزشی لازم برای هر فرد مشخص شده و به ازای هر یك ساعت آموزش، نیم امتیاز در حكم كارگزینی لحاظ خواهد شد.
بهراستي، عظمت اعظم اربعين در فرهنگ شيعي، حاصل حُصولِ حماسهاي است كه از عاشورا آغاز و به بلوغ دَردي جانكاه ختم ميشود كه دُردِ وجود تابناك اهل بيت حسين (ع) را در غم فراق جانانشان صيقل داده و در اثناي تاريخ جهان درخشان ميكند درخششي كه از يكسو در چلهنشيني تبدار كربلا در سجادهي مناجات زينالعابدين (ع) به بار مينشيند و در صوت با صلابت و مقتدر عقيلهي بني هاشم زينب (س) انعكاس يافته، فرياد خشم زني از خاندان رسول (ص) را بر سر ناخلفان «اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ» طنين افكن ميكند؛ فريادي كه خاندان ملعون ابا سفيان را به رسوايي ابدي در تاريخ بشريت محكوم ميسازد.
اربعين، تجديد بيعت با ياران باوفاي سفر كرده، در مسير اليالله عاشورا است؛ آنان كه «... بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضّلاله» را به شوق نجات بندگان خدا از گمراهي تباهي حاكمان جور روزگار به انجام سرانجام رساندند و در روز چهلم، حاصل دسترنج بذل جان عزيزشان به بار نشسته، بَري شيرين، به شيريني تجديدِ ابديِ حياتِ اسلام ناب محمدي (ص) در طول تاريخ، حاصل آورد.
پيامبر اكرم (ص) فرمودهاند: «ما من عبدٍ يخلصُ لله العَمل اربعين يوماً الا ظهرت يتابيع الحكمه من قلبه علي لسانه؛ هيچ بندهاي نيست كه به مدت چهل روز، رفتاري خدا پسندانه پيشه كند مگر آن كه چشمههاي حكمت از قلب بر زبانش جاري خواهد بود» و كاروان مظلومان قدير كربلا كه چهل شب و روز را به اميد و عشق حقيقي حق تعالي، بر چنان مصيبتي اليم كه داغي حك بر قلبشان بود، خاشعانه صبوري كردند؛ به پاس اجر اين صبر، چه زلال چشمههاي كلام حكيمانهاي كه چون لولو مرجان، از جان پاكشان بر زبانشان جاري شد و چه بركتها كه به رغم مدعيان مانع از ترويج راه حسين (ع) با روايت عالمانه و مدبرانهي اين گواهان حاضر از شكوه حماسهي جاودان كربلا عايد اسلام ناب محمدي (ص) گشت؛ بنياميه ميخواست با كشتن امام حسين (ع) و يارانش نور حق حضرت را خاموش كند و اسلام ناب محمدي (ص) را براي هميشه به دست فراموشي در محاق گمراهي بسپارد؛ اما اربعين نشان داد؛ اين نور، مششعتر از پيش و آن مكتب، تابندهتر از هميشه پرتو افشاني فراگير دارد.
امروز به لطف خدا ما ايرانيان مسلمان عاشورايي كه در ذيل سايهي متبرك زندگي در كشوري عزتمند مسلمان و شيعي به حاكميت رهبري فرزانه و فقيه (مد ظلهالعالي) با داغ نينوا تا قيامت پيماني ناگسستني داريم و پيام منيع اربعين حسيني را دريافتهايم واثقانه معتقديم كه همواره كاخ ظالم، با طنين باشكوه نداي حق طلبي و ظلم ستيزي لرزان شده و از بنيان بركنده ميشود و به راستي اربعين، نماد بارز سرنوشت ظلمتبار ظلم است با تيغ صبر و توكل و سخن حق كه حقايق عاشورا را به روشني به تصوير ميكشد تا ديگر هرگز كسي، تن به خواري و ذلت ندهد و نداي حق طلبي و آزاد انديشي را در هر زمان و هر شرايطي محكم و پر صلابت لبيك گويد و به اين يقين متقن معتقد باشد كه: «إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا.»
اينجانب به نوبه ي خويش، فرا رسيدن اربعين سالار شهيدان حضرت امام حسين (ع) و 72 تن از ياران وفادار ايشان را به خاتم آخرين معصوم خاندان رسول (ص)- حجت حق (عج)، مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) و مردم همواره بيدار و شهيد پرور و حماسه آفرين ايران اسلامي، به ويژه همكاران گراميم تسليت عرض ميكنم و آرزومندم خداوند منان، توفيق رهروي راه ايشان را نصيب هميشگيمان فرمايد و نام زيبا و غرور آفرين ايران عزيز و عزتمند، همواره بلند و با شكوه، در همهي عرصهها، بر تارك جهان به روشني بدرخشد؛ آمين!
کتابخانه عمومی عطاملک جوینی در سال 1388 تاسیس شد واز تابستان سال 1391در ساختمان جدید به مساحت زمین950مترمربع و مخزن به مساحت208متر مربع به فعالیت خود ادامه داد.در حال حاضر زیر نظر اداره کل کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی مشغول به فعالیت می باشد.این کتابخانه دارای 14000نسخه کتاب و تعداد اعضا 1000نفر می باشد.
آدرس: شهرستان جوین -شهرنقاب- خ امام خمینی(ره)-خ شهیداوینی- کتابخانه عمومی عطاملک جوینی
شماره تلفن:05145223155
نمابر: 05145223155
کتابخانه شامل بخش های:مرجع-نشریات ادواری-کافی نت-بخش کودک و نوجوان و همچنین نرم افزار نمایه نشریات و بخش سمعی وبصری می باشد.