تنهایی،هجران،انتظار
اگر من نقاش اولام دونیانی زندان چکرم،
اولومی- آیرلیقی-حسرتی پشمان چکرم،
اگر من صیاد اولام ، سن کیمین جیران اودونا ،
اوره گی پاره ادیب عشقیوه هیجران چکرم.
اگر من نقاش باشم دنیا را زندان خواهم کشید،
مرگ – جدایی و حسرت را پشیمان خواهم کشید
اگر من صیاد باشم به خاطر آتش عشق زیبایی همچون تو
قلبم رو پاره کرده و عشقت رو به رنگ هجران خواهم کشید.
......................................................................
از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟ / تو مدتی است رفته ای ، بیا دلم گرفته است
نگاه سرد پنجره به کوچه خیره مانده بود / گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است . . .